دل به تو داديم و شکستي، برو

شاعر : اوحدي مراغه اي

سينه‌ي ما را چو بخستي ، برودل به تو داديم و شکستي، برو
چون بت بيداد پرستي، بروداد دل از پيش تو مي‌خواستم
هيچ نگويم که: تو مستي، بروباز ز سر عربده داري و جنگ
سهل بود، چون که تو هستي، برونيستي از همچو مني در جهان
چون ز تکبر ننشستي، بروآمده بودم که نشيني دمي
چونکه نجستي و بخستي، بروگم شده بودم که: بجويي مرا
گر تو ازين دام بجستي، برواوحدي شيفته در دام تست